درباره وبلاگ من نه فرهادم ، نه مجنونم ، نه بیژن ، من همان عاشقِ ساده دلِ تنهام که بی تو هیچم . . . آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
عاشق ناشی
ﺧﻮﺑﯿﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ :ﺍﺯ ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯿﺘﺮﺳﯽ . ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﻨﻪ ...ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ ...ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻮﻓﺘﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﮐﻨﯽ...
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : تنها
پشت سرت به جای اشک یه کاسه آب می ریزم
یادته یادگاری نوشتی رو دیواری
تو رو بدرقه می کنم با چشم های خیس
دفتر خاطراتت و تو خلوتت بسوزون
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : تنها
آرام می خزم کنار پنجره شب شب و شهری که مدام لحظه های بی کسیم را به سخره گرفته اید
شهری که نمی تواند حرف بزند و بغضی نداشته تا احساس خفگی کند
شهری که دیوارهایش تنها مونس درد دل های من است
کاش صدایم را می شنید درمیان این همه و دورنگی ها
کاش می فهمید سال ها گریه کردن و نبودن دستی برای هم دلی یعنی چه؟
کاش می فهمید بغض فروخورده از خنده نامحرمان یعنی چه؟
کاش میفهمید هرروز را به آرزوی مرگ وندیدن فردا یعنی چه؟
وقتی کسی به انتظار آمدنم چشمی به در نمی کشد
وقتی کسی برای رفتنم دستی بلند نمی کند
یعنی مرگی بی صدا و جون دادنی تنها
یعنی هرثانیه از این شب را به انتظار مرگم سپری کردن
ای شهر شب نشین روزگار من…
مژگانی می دهمت گر خبر از مرگ دهی!!
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:45 :: نويسنده : تنها
من سیگارم;
هم به غم دوری تو…
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : تنها
می شود باران ببارد؟
همین امشب!
برای باران تنگ است!! چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 21:21 :: نويسنده : تنها
ماتیک را به لب های لطیفش میمالد
همیشه راهی برای فرار از واقعیت های تلخ هست اما در انتهای تمام مسیرهای فرار، چیزی جز حجم سنگین واقعیت انتظار آدمی را نمی کشد… چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : تنها
حــــــــــــوا… جان مادرت راست بگو! تو مگر سیب را پوست کندی و خوردی؟ که دنیا این گونه پوست ما را می کند….!!!
چقدر خوشحال بود شیطان *************************************************************** چه فرقی میکند وسوسه سیب یا حوا . . . ایـــن روزها چقـــدر دلــــم برایـــت تنـــــگ مـــی شــود… کـســـی نمـــی دانــد چــرا ؟؟؟!!! کـســـی نمــی پـرســـد چـرا ؟؟؟!!! امــا مـن سخــت آشفتــه ام و چـقـدر بـی تـاب… مـــی گویـند ایـن روزهـا عـاشــقــــی هـم پیشیــه ای اسـت نــو … امـا مــن عــاشــقــی پیشــه نـکـرده ام … مــــن پیشـــه ام عــاشقــــی اســت … از آن روز کـه ابتـدایــی نـداشــت… مـن سـالـهـاسـت کـه عـاشــق تـــو هـسـتـم … یـادت مــی آیـــد آن روزهــای سـرشـار از شــادی را… آه کـه چـقــــدر خـــســـتـــه ام … چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : تنها
چــیـــزهــــایـــــی وجــــود دارد کـــه نــمیخـواهـیـم اتـفــاق بـیـفـتـد امـا مــجــبـوریــم بــپــذیـریــم…
|
|||||||||||||||||
![]() |